سه هدف پشتپرده اسرائیل از حمله به سوریه؛ از جذب دروزیها تا امتیازگیری در بحران «سویدا»
لیلا پایدار- علیرضا مجیدی کارشناس مسائل غرب آسیا، در گفتوگو با خبرنگار اعتمادآنلاین با اشاره به اهداف رژیم صهیونیستی از حمله اخیر به خاک سوریه، اظهار کرد: پاسخ به این مسئله سه بُعد اساسی دارد که هرکدام درک دقیقتری از راهبردهای پشتپرده این حملات به دست میدهد.
وی در ادامه با تشریح این ابعاد افزود: نخستین بُعد، به اهمیت راهبردی قوم دروز برای اسرائیل بازمیگردد. قوم دروز بهعنوان یکی از گروههای عرب بومی منطقه، همواره در اقلیت بوده و تحت فشار اکثریت قرار داشته است. این وضعیت در سوریه، لبنان و حتی بخشهایی از اردن نیز دیده میشود. با این حال، جامعه دروزی سوریه برای تلآویو جایگاه ویژهتری دارد. اسرائیل با اتکا به همین شرایط، تلاش میکند با حمایت هدفمند از این اقلیت، آنان را به متحدانی بالقوه تبدیل کند؛ اقدامی که در دورههای گذشته، بهویژه در زمان حکومت حافظ اسد، ناکام مانده بود.
مجیدی ادامه داد: در میان همه جوامع دروزی منطقه، دروزیهای سوریه بیشترین نزدیکی فرهنگی، قومی و حتی خانوادگی را با اسرائیل دارند. به بیانی روشنتر، نسبت خویشاوندی آنها با جامعه دروزی ساکن در اسرائیل آنقدر نزدیک است که میتوان آنها را پسرعموهای خونی دانست، حال آنکه دروزیهای لبنان و اردن بیشتر شبیه عموزادگان دورند. این پیوند خانوادگی از قبیله بنیمعروف ریشه میگیرد که خاستگاه اصلی این قوم است.
وی همچنین یادآور شد: در میان اقلیتهای عرب ساکن اسرائیل، دروزیها بیشترین میزان تعامل و همگرایی با ساختار رسمی دولت اسرائیل را داشتهاند. این ادغام سیاسی و اجتماعی، بیش از آن چیزی است که در میان مسلمانان، مسیحیان یا پیروان فرقه احمدیه مشاهده شده، و همین امر، جایگاه دروزیها را در معادلات امنیتی و راهبردی اسرائیل برجستهتر کرده است.
این تحلیلگر مسائل منطقهای، در ادامه به بُعد دوم اشاره کرد و گفت: این بُعد به چالشهای باقیمانده در مذاکرات موسوم به پیمان ابراهیم میان سوریه و اسرائیل مربوط میشود. در این مذاکرات، با وجود روند مثبت کلی، دو گره اصلی وجود داشت که مانع از پیشرفت نهایی توافق شد؛ اول، اختلاف بر سر نحوه اعلام وضعیت بلندیهای جولان بود؛ نه خود تعیین تکلیف آن، بلکه شکل و قالب اعلام رسمی آن مورد مناقشه قرار داشت. دوم، دمشق بهویژه از سوی احمد الشرع، بر لزوم احترام اسرائیل به حاکمیت ملی سوریه پس از توافق تأکید داشت. سوریها میخواستند که اسرائیل از دخالت در امور داخلی این کشور و تجاوزهای نظامی دست بردارد.
اما در مقابل، اسرائیل نیز حق انجام عملیات پیشدستانه را برای خود محفوظ میدانست، چراکه معتقد بود ساختار امنیتی سوریه همچنان برایش تهدیدآمیز است. به همین دلیل، این دو مسئله به موانع اصلی تبدیل شدند که اجازه ندادند روند پیمان ابراهیم به مرحله نهایی برسد.
وی درباره بُعد سوم ماجرا گفت: این بخش به آینده تحولات نظامی و سیاسی بستگی دارد. اسرائیل آگاه است که مزیت اصلیاش نه در نیروی زمینی، بلکه در توان هوایی و قدرت اعمال فشار روانی است. چنانچه دمشق تصمیم به اقدام نظامی در منطقه سویدا بگیرد، اسرائیل میتواند با هدف قرار دادن مسیرهای نفتی و لجستیکی، ابتکار عمل را در دست بگیرد.
به گفته مجیدی، رویکرد تلآویو در حال حاضر بیشتر مبتنی بر ترساندن مراکز تصمیمگیری سوریه است، نه صرفاً نابودسازی زیرساختهای نظامی. هدف حملات هوایی اخیر، وارد کردن فشار مستقیم بر رئیسجمهور، ستاد کل ارتش و فرماندهی عالی دمشق بوده تا از ورود به مسیر تقابل پرهیز کنند.
وی در پایان تصریح کرد: جولانی بعد از تثبیت قدرت در دمشق هنوز اقدام نظامی مشخصی در سویدا انجام نداده و ترجیح داده با این منطقه به تفاهم برسد. حتی آخرین تفاهمنامه میان دمشق و سویدا تنها دو ماه پیش امضا شده بود، اما اتفاقاتی که پس از آن در ساختار قدرت داخلی رخ داد، بهانهای برای اعمال دوباره حاکمیت رسمی دولت فراهم کرد.
ورود اسرائیل به این بحران، از دید مجیدی، تلاشی است برای حل همان دو گره اساسی: اول، بهرهبرداری از اختلافات داخلی در سوریه برای کاهش قدرت دولت مرکزی؛ و دوم، تثبیت سیاست امنیت پیشگیرانه از سوی تلآویو که میتواند دمشق را به امتیازدهی بیشتر وادار کند.
منبع: etemadonline-724530