مصائب یک عکاس در روزهای جنگ ایران و اسرائیل؛ در جریان عکاسی از ساختمان صداوسیما به شکل ناخوشایندی بازداشت شدم
مریم آموسا-مجید سعیدی، عکاس ایرانی متولد سال ۱۳۵۲ در تهران است. او در ۱۶ سالگی فراگیری عکاسی را نزد احمد ناطقی، موسس خانه عکاسان ایران آغاز کرد. سال ۱۳۶۹ اولین تجربه جدی عکاسی خبری مجید سعیدی شکل گرفت؛ در مرز ایران و عراق و در جریان جنگ خلیجفارس. سعیدی همکاری مستمر با روزنامههای ابرار، اخبار، صبح امروز، انتخاب، مشارکت، ایران و جامجم را در کارنامه دارد. او بنیانگذار واحد عکس خبرگزاری فارس است که به میانجی آن، عکاسان خبری بسیاری تحت راهبردهای او رشد کردند. او از سال ۱۳۸۲ همکاری خود را با موسسه گتی ایمجز امریکا آغاز کرد و همچنان هم با این آژانس عکس معتبر بینالمللی همکاری دارد. تاکنون جوایز بینالمللی معتبر و مهمی را از آن خود کرده و آثارش در روزنامهها و مجلات معتبر بینالمللی همچون تایمز لندن، اشپیگل، لایف، نیویورک تایمز، واشنگتنپست، واشنگتن تایمز، مجله تایم و پاری مچ به چاپ رسیده است. سعیدی ۳۰ سال است که به عنوان عکاس جنگ فعالیت میکند.
به گزارش اعتماد، او از جمله عکاسانی است که در جریان جنگ 12روزه اخیر از تجاوزهای اسراییل در تهران عکاسی کرده است.
چه شد که شما تمرکزتان را در حوزه عکاسی جنگ گذاشتید؟
من عکاسی را در ۱۶ سالگی یاد گرفتم و در سال ۱۹۹۰ زمانی که تنها ۱۷ سال داشتم به عنوان عکاس خبری مشغول به کار شدم. آن زمان جنگ خلیجفارس در منطقه آغاز شده بود و چون من بسیار جوان و جسور بودم و جرات مواجهه با خطر را داشتم به عنوان عکاس خبری راهی منطقه شدم و نخستین عکس جنگیام را در این زمان گرفتم و پس از آن بارها و بارها به مناطق جنگی در افغانستان و عراق و لبنان و سوریه رفتم و به عنوان یک سفیر صلح از جنگ عکاسی کردم اما به عنوان عکاس خبری در جریان جنگ ایران و اسراییل برای نخستینبار بود که شکل دیگری از جنگ را تجربه کردم و در کشور و شهر خودم تهران جنگ را عکاسی کردم.
به عنوان یک عکاس نگاهتان به جنگ چگونه است؟
من به عنوان عکاس، همواره عکاسان جنگ را سفیران صلح میدانم و اگر به جنگهایی که در دنیا رخ داده نگاه کنید عکاسان و خبرنگاران نقش پررنگی در ثبت فجایع و نشان دادن آن به جهانیان داشتهاند و با این عکسها و گزارشها بوده که جهانیان متوجه فجایع و خرابیهایی که جنگها به همراه داشتهاند قرار گرفتهاند. مثلا در جریان جنگ امریکا و ویتنام به واسطه عکسهایی که از فجایع امریکا در ویتنام منتشر شد؛ دامنه اعتراضات در امریکا بالا گرفت و امریکا مجبور به صلح شد. اما به مرور به واسطه ۳۰ سال عکاسی پیوسته از جنگ و تباهیهایی که به بار میآورد نگاهم تغییر کرده و فهمیدم که ما عکاسان و خبرنگاران دیگر کارهای نیستیم و جنگطلبان بزرگ جهان کار خودشان را میکنند و برایشان مهم نیست که چه تصویری از آنها به واسطه گزارشها و عکسها ثبت میشود و تن به پایان جنگ نمیدهند.
عکاسی در جنگ چه دشواریهایی دارد؟
خب، همه کشورها در حال کنترل و سانسور رسانهها هستند و در جریان جنگ نیز همواره این کنترلها سختتر میشود و به همین واسطه عکاسی در جنگ در هر کشوری دشواریهای خاص خودش را دارد. مثلا خود امریکا و اسراییل و روسیه که اتفاقا از قدرتهای جنگطلب جهان هستند در دوران جنگ سختگیریهایشان شدت میگیرد. مثلا در جریان جنگ اسراییل ایران در رسانهها دیدید که اسراییل شرایط کار را نه تنها برای عکاسان اسراییلی و شهروند خبرنگارها بلکه برای عکاسان و روزنامهنگاران دشوار کرده بود یا خود امریکا در جریان جنگ به عکاسان سخت میگیرد مثلا وقتی در جنگ امریکا عکاسی میکنید اجازه ندارید که به هیچوجه تصویر یک سرباز امریکایی را ثبت کنید.
شما در لبنان، سوریه و غزه عکاسی کردهاید؛ آیا هیچوقت از نزدیک با سربازان اسراییلی روبهرو شدهاید؟
نه، چون شکل جنگها تغییر کرده است. مثلا عکاسانی که تجربه عکاسی از جنگ ایران و عراق را دارند در طول جنگ سربازان عراقی را دیدهاند و حتی از آنها عکاسی کردهاند اما سالهاست که جنگها از حالت تن به تن به جنگهای هوایی تبدیل شده است و کشورها با ریختن بمب بر سر مردم سرزمینهای دیگر، آتش جنگ را شعلهورتر میکنند. از اینرو در جریان جنگها، عکاسان بیشتر تصویری از بازماندگان جنگ و فجایع و خرابیهایی که بهجا میگذارند ثبت میکنند.
به عنوان عکاس جنگ در سایر کشورها جنگ را تجربه کردید و این نخستینبار بود که جنگ را در ایران تجربه کردید، جنگ برای شما چگونه بود؟
من تاکنون در ایران جنگ را تجربه نکرده بودم و برایم مواجهه با جنگ در کشور خودم بسیار عجیب بود. در جریان سالها عکاسی جنگ در سایر کشورها یاد گرفته بودم که یک عکاس جنگ باید بیطرف باشد اما وقتی کشور خودم درگیر جنگ شد، هرگز نمیتوانستم بیطرفانه به جنگ نگاه کنم. وقتی مردم سرزمینم و نیروهای نظامی و انتظامی درگیر جنگ میشوند، هرگز نمیتوانم احساس بیطرفی کنم و فقط عکاسی کنم و در جنگ ۱۲ روزه ایران و اسراییل به شدت احساساتم درگیر شد. زمانی که جنگ شد من تهران بودم و تازه از مهمانی به خانه برگشته بودم؛ اول تصور کردم که صدای رعد و برق است اما خیلی زود فهمیدم که نه جنگ شده. تجربه به من ثابت کرده که در چنین شرایطی عکاسی با دوربین دشوار است. با گوشی همراهم از خانه بیرون زدم و به مناطقی که بمب آنها را تخریب کرده بود رفتم و عکاسی کردم. ما در ایران بیش از سه دهه است که مردم جنگ را از نزدیک تجربه نکردهاند؛ از این رو موج نگرانی و دلهره مردم ایران نسبت به آیندهشان و سرنوشت خانوادهشان با کشورهایی که تمام سال را در جنگ میگذرانند، مثل افغانستان و سوریه و لبنان یا مردمی که در نوار غزه زندگی میکنند، متفاوت است. شما اگر در همان دقایق اول جنگ به چشم مردم نگاه میکردید دلهره و اضطراب را در چشمهایشان میدیدید؛ اما مردم افغانستان که به شکلهای مختلف ۵۰ سال است که با جنگ درگیر هستند به نوعی با جنگ کنار آمدهاند. من این اضطراب و ترس را در هیچ کشوری جز ایران به این شکل تجربه نکردم.
شما در جریان جنگ ایران و اسراییل دستگیر و زندانی شدید؛ ماجرا از چه قرار بود؟
من تا روز سوم عکاسی کردم و در جریان حمله اسراییل به صدا و سیما داشتم از ساختمان صدا و سیما عکاسی میکردم که به شکل ناخوشایندی توسط نیروی انتظامی دستگیر شدم و [...] دو روز هم بازداشت بودم و در زندان اوین دادگاهی و در نهایت آزاد شدم. قرار بود دوباره در تیرماه دادگاهی شوم...
پس از آزادی آیا دوباره از ویرانههای جنگ عکاسی کردید؟
بله. پس از آزادی از زندان به من از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اخطاریه آمد که نباید عکاسی کنی و نباید از خانه خارج شوی اما یک روز در خانه ماندم و تصمیم گرفتم که مثل همیشه به وظیفه حرفهایام عمل کنم و دوباره دوربین به دست شدم و عکاسی کردم.
با توجه به اینکه برای رساندن صدای مردم ایران به گوش جهان، ضرورت دارد که مردم دنیا بدانند در ایران چه میگذرد، آیا در چنین شرایطی مسوولان امر، نباید شرایط کار عکاسان و خبرنگاران داخلی و حتی خارجی را تسهیل کنند؟
دقیقا همینطور است اما باید قبول کرد که برخی مسوولان امر از هوش بالایی برخوردار نیستند و به همین واسطه اصلا تصور نمیکنند که از کجا آسیب میبینند. این سختگیریها در دوران جنگ ایران و عراق که فقط عکاسان و خبرنگاران دوربین به دست بودند جواب میداد، چون امکان این وجود داشت که با عکس و فیلمهایی که از کشور خارج میشد، دشمن در جریان امکانات نظامی کشور قرار گیرد؛ اما امروزه شرایط جهان تغییر کرده و پس از حملات، به فاصله چند دقیقه عکس و فیلمهای هوایی از فردو به تمام جهان مخابره میشود و همه در جریان ماجرا قرار میگیرند. در شرایط کنونی که همه اینترنت و تلفن همراه در اختیار دارند، در همه جای دنیا هر عکاسی به راحتی و در عرض چند ثانیه میتواند عکسهایش را دراختیار رسانهها بگذارد، بنابراین ضرورت دارد که عکاسان و خبرنگاران داخلی که اتفاقا خط و مرزها و محدویتهای عکاسی خبری و جنگی را میشناسند، اجازه کار داشته باشند. من به عنوان یک ایرانی و یک عکاس خبری میدانم که نباید از چهره نظامیان یا تاسیسات و مکانهای نظامی و امنیتی عکاسی کرد اما یک شهروند خبرنگار هرگز این محدودیتها را رعایت نمیکند و در چنین شرایطی دولت باید شرایط کار عکاسان و خبرنگاران داخلی را تسهیل کند تا اطلاعات درست منتشر شوند. اما باید به این نکته اشاره کنم که در روزهای پایانی جنگ، سختگیریها نسبت به فعالیت عکاسان و خبرنگاران کمتر شد. گویی مسوولان امر متوجه اهمیت کار خبرنگاران و عکاسان خبری در چنین شرایطی شدند. اگر مسوولان امر در کل سال شرایط احتمالی را پیشبینی کنند، تصمیمهای درست و به موقعی هم در شرایط مشابه میتوانند بگیرند.
آیا در جریان جنگ ایران و اسراییل عکاسان و خبرنگاران خارجی در ایران اجازه کار داشتند؟
من عکاس و خبرنگاران خارجی را ندیدم، اما خبرنگاران و عکاسان ایرانی که با رسانههای خارجی کار میکنند، حضور داشتند. در روزهای اخیر دولت تلاش کرده برای رسانههای خارجی که درخواست میکنند از خرابیهای جنگ ایران و اسراییل عکاسی کنند، ویزا صادر کند تا به ایران سفر کنند. اما باید قبول کرد که در تمام این سالها دولت ایران روی خوشی به رسانههای خارجی نشان نداده و همواره شرایط کار رسانههای خارجی در ایران دشوار بوده و عکاسان و خبرنگاران خارجی بارها بهاتهام جاسوسی دستگیر و زندانی شدهاند. شاید اگر پیش از جنگ، شرایط کار رسانههای خارجی در ایران تسهیل شده بود، تصویر درستتری از ایران در جریان جنگ در جهان ارایه میشد.
در جریان جنگ ایران و اسراییل در مقالهای خواندم که بخشی از سختگیری دولت برای جلوگیری از فعالیت عکاسان در جریان جنگ ایران و اسراییل برای جلوگیری از عادیسازی جنگ است. نویسنده مقاله استدلال میکرد انتشار تصاویر لحظه به لحظه از جنگ اکراین و روسیه سبب شد که دیگر کمتر به آن جنگ در جهان توجه شود؛ آیا این استدلال را میپذیرید؟
نه، هرگز. اتفاقا من معتقدم اکراین با نگاه درستی که نسبت به این موضوع داشت، توانست جهان را متوجه خرابیها و فجایعی کند که روسیه در این کشور رقمزد؛ اما روسیه برعکس عمل کرد و ما چون اطلاعات تصویریمان از حملات اکران به روسیه کم است، نمیدانیم جنگ چه بر سر روسیه آورده است.
در روزهای اخیر شاهد این بودیم که تورهای عکاسی خبری ازسوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهاندازی شده و عکاسان را به مناطق جنگزده ازجمله زندان اوین بردهاند؛ مواجهه خودتان با این مناطق چگونه بود؟
ای کاش برای اینکه این عکاسان دستاورد بهتری داشته باشند، همزمان با جنگ فرصت عکاسی دراختیارشان گذاشته میشد؛ چون باید قبول کرد عکاسی پس از جنگ تنها تصویری از ویرانههای بهجا مانده است اما همزمان با جنگ و ثبت تصاویری انسانی موجب میشود تا رنج حاصل از جنگ ثبت شود و بسیار انسانیتر و عمیقتر است؛ اما به نظرم با این همه برگزاری این تورها ارزشمند است.
من در چندین تور عکاسی که این روزها برگزار شده، شرکت کردهام و یکی از تورها در زندان اوین بود. من چندین دوره در زندان اوین زندانی بودم یک دوره ۶۰ روزه، یک دوره ۳۰ روزه. زمانی که زندانی بودم با چشمبند به این سو و آن سو برده میشدم اما وقتی برای عکاسی به زندان رفته بودم احساس دوگانهای داشتم و حتی لحظاتی هم عکاسی نکردم و برای دوستان همکارم که تجربه من را نداشتند عجیب بود، خوشحالم که حداقل جنگ باعث شد تا تخلیه زندان اوین که مدتها بود خبرش را اعلام کرده بودند سرعت گرفته. امیدوارم دیگر در جهان زندانی نباشد.
منبع: etemadonline-722071