در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

مرتضی رضایی - سعید آقایی؛ «ایران بازنده ابدی پرونده های ورزشی»؛ این یک گزاره همیشگی در سپهر ورزش ایران است. ورزشی که در بی‌سوادی حقوقی شهره خاص و عام شده و قراردادهای خارجی به اندازه ای بد و منفعل عمل کرده که ایران بدل به بهشت ورزشکاران به ویژه فوتبالیست های خارجی شده. ستاره های قلابی که تا بدانجا ما را سرکیسه می کنند که بدون حتی حضور در باشگاه تمام و کمال قراردادهای دلاری خود را به جیب می زنند و گاه تا بدانجا پیش می روند که بعد از قرارداد چرب و یکطرفه با طرف ایرانی خود را بازنشسته می کنند تا پایان عمر با دلارهای بادآورده ایرانی زندگی خود را می گذارنند!

این یک قانون همیشگی در ورزش ایران است که هیچ استثنایی ندارد و به نظر در ایران بدل به یک قانون شده. قانونی که خلا دانش حقوقی در ورزش و باشگاه های ایران را ثابت می کند. امیر ساعدوکیل یکی از وکلا و حقوقدانان زبده و برجسته ورزش ایران به عنوان یک وکیل ورزشی با سبقه طولانی در این عرصه یکی از معدود چهره هاییست که در بطن این ماجراها همیشه حضور داشته و خوب می داند که در بدنه ورزش به ویژه فوتبال بابت همین بیسوادی حقوقی و قراردادهای یکطرفه چه خسران بزرگی به ورزش در تمام این سالها وارد شده. ساعدوکیل با حضور در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین در یک گفتگوی مفصل به بررسی و تحلیل چالشهای حقوقی در ورزش ایران پرداخت و از تجارب شخصی خود در پرونده های جنجالی و مناقشه برانگیزی همچون تعلیق جودو و ویلموتس گیت حرف زد.

نام شما همیشه با پرونده‌های ورزشی عجین بوده است. اول از این جا شروع کنیم که چه شد زلف شما با ورزش گره خورد؟

رشته تخصصی دانشگاهی من حقوق بین الملل است و شاید سال‌های سال است از غریب به کمتر از ۲۰ سال است که در دعاوی بین المللی در حوزه‌های مختلف تجاری و حوزه‌های نفت و گاز هم دستی داشته ام. اما تقریبا حدود ده سال پیش بود که بعد از این که در کشور تحصیلاتم تمام شد، به وکالت مشغول بودم و تصمیم گرفتم تجربه ای برای تحصیل در خارج از ایران داشته باشم. در آن مقطع زمانی در دانشگاهی که تحصیل می‌کردم، آن جا استادی بود که در زمینه حقوق ورزش کار می‌کرد. برای من این ذهنیت ایجاد شد که کمی به حوزه مطالعه در این زمینه بپردازم. من ایران نبودم و با راهنمایی‌های ایشان، اولین کتابی که در ادبیات فارسی منتشر شد، در زمینه حقوق بین الملل ورزش با همراهی آن استاد محترم نوشتم و بعد که به ایران برگشتم این کتاب منتشر شد و آرام آرام بستری فراهم شد تا با برخی عزیزان که در حوزه‌های ورزش فعال بودند ارتباط بگیرم. در قالب مشورت‌های موردی، عزیزانی در باشگاه پرسپولیس با من ارتباط گرفتند و بعد در فضای دانشگاهی، عده ای از عزیزانی که بعدا رئیس فدراسیون شدند، پایان نامه‌های خود را زیر نظر من دفاع کردند و بعد از آن با کمیته ملی المپیک ارتباط برقرار شد و این ارتباط گسترش پیدا کرد.

باتوجه به این که در شاخه‌های مختلف حقوق کار می‌کنید، تفاوت حوزه حقوق ورزش و سایر حوزه‌ها مانند نفت و گاز و بازرگانی چیست؟ آیا پیچیده تر است یا اساسا دو حوزه جدا است؟

فکر می‌کنم یکی از ویژگی‌های جدی پرونده‌های ورزشی، به ویژه پرونده‌های که جنبه فرا ملی پیدا می‌کند، خاصیتش این است که به شدت با احساسات و هیجانات و غرور ملی ارتباط مستقیم پیدا می‌کند. خیلی از پرونده‌های تجاری ممکن است از نظر عددی بزرگ باشند. ولی چون به صحنه عمومی جامعه وارد نمی‌شوند، ناخوداگاه خیلی افکار عمومی، دغدغه مند نسبت به آن‌ها نیست. ولی در حوزه پرونده‌های ورزشی، بسیاری از مردم با کنجکاوی و احساس در حقیقت، بسیار خالصانه پیگیر نتایج پرونده‌ها هستند. متاسفانه باید این جا اعتراف کنم که به دلیل این که قهرمانان ورزشی، مدیران ورزشی و باشگاه‌های ما به همان اندازه که در عرصه ورزشی ما موفق هستند، نسبت به برخی ملاحظات حقوقی گاهی بی توجه هستند و در فدراسیون‌های ما این نقص دیده می‌شود و این یک حالت بسیار متناقض ایجاد می‌کند که از یک طرف در ویترین غرور ملی خود، قهرمانانی داریم که در صحنه‌های ورزشی افتخار آفرینی می‌کنند و از طرفی به همان اندازه دانش مدیران حقوقی، فدراسیون‌ها و باشگاه‌ها و خود ورزشکارها به اندازه ای ارتقا پیدا نکرده است و گاهی اوقات، بی جهت مجبوریم هزینه‌هایی را بدهیم و هزینه‌هایی به ورزش کشور تحمیل می‌شود که می‌تواند به راحتی پیش گیری شود. به همین دلیل فکر می‌کنم اگر بخواهم سوال شما را مستقیم جواب دهم، این است که گره خوردن احساسات و غرور ملی با پرونده‌های ورزشی، برای یک وکیل ورزشی کار را سخت و پیچیده می‌کند. گاهی اوقات عدم کنترل واکنش‌هایی که در کشور شاهدش هستیم، چه در رسانه‌ها و چه از سوی مقامات عالی ورزش، گاهش اوقات تاثیر سو در روند مدیریت یک پرونده ورزشی می‌شود. از اظهارات آن‌ها می‌شود علیه ورزشکار ما بهره برداری شود. به همین دلیل فکر می‌کنم یک وکیل حوزه دعاوی ورزشی، باید گاهی اوقات صبور باشد. خیلی از اوقات در برخی پرونده‌ها شاهد این بودم که افکار عمومی، نسبت به عملکرد من به اندازه ای حساس بود که گاهی از شدت هیجان و تعصبی که در موضوع داشت، من را تهدید می‌کرد. گاهی اوقات به من دشنام می‌دادند. گاهی اوقات این احساس داده می‌شد که وقتی پرونده ای در اختیار دارم، انگار تمام امید و آرزوهای یک هوادار به عملکرد من در آن پرونده گره خورده است. به همین فکر می‌کنم اگرچه همه ورزش به فوتبال ختم نمی‌شود، ولی زیبایی‌ها و هیجان و انرژی که در مستطیل سبز می‌بینید، همان زیبایی‌ها در بیرون مستطیل سبز برای یک وکیل ورزشی وجود دارد و این احساس غرور و شادی سرشاری که در یک پرونده ورزشی موفقیت کسب می‌کنید، وصف ناپذیر است.

خود را سهیم می‌دانید؟

چرا که نه – با افتخار. بارها شده است که در مورد تیمی که عملکرد دفاعی من باعث شد که او بتواند در موقعیتی در مسابقات بین المللی قرار بگیرد که صرف حضورش در آن موقعیت بیش از یک میلیون دلار درآمد ایجاد کرد. در حالی که دعوا و طرف مقابل به سمتی رفته بود که دستور موقت گرفته شود و نتواند بازی کند و بازی‌ها متوقف شود تا این پرونده تعیین تکلیف شود. بدون تکلیف هم از بعد مادی و هم احساسی آن، دوست دارم خود را شریک بدانم. اگرچه خود را به عنوان کوچک ترین عضو برای این پیروزی و دستاوردها می‌دانم.

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

می گویند خیلی از پرونده‌های ورزشی حتی از پرونده‌های جنایی هم سخت تر است. این را قبول دارید؟

در پرونده‌های بین المللی ورزشی، حداقل درمورد خودم هیچ وقت لوایحم زیر ۲۰۰ صفحه نبوده است. در مواردی بوده است که تا ششصد صفحه با ضمایمش، حجم داشته است. بخشی از پرونده‌های ورزشی، با دیپلماسی عمومی گره می‌خورد. یعنی به عنوان نماینده کشور، چه وجهه و تصویری را از جامعه ورزشی خودتان به خارج از ایران منعکس می‌کنید. از طرفی دیگر یکی از پیچیدگی‌هایی که موضوع پرونده‌های ورزشی پیدا می‌کند این است که یک بعد چندگانه پیدا می‌کند. از طرفی قوانین داخلی شما است که باید رعایت شود. بسیاری از ابعاد فرهنگی و اجتماعی و اصول فکری و اعتقادی و ارزشی که در جامعه حاکم است باید دیده شود. یک بعد، مقرراتی است که فدراسیون بین المللی آن ورزش خاص به عنوان سیاست‌هایی که در پیش می‌گیرد می‌خواهد در پرونده‌ها اعمال کند. خیلی اوقات در پرونده‌ها یک طرف دعوای شما فدراسیون جهانی است. فکر کنید یک فدراسیون ورزشی نهایتا باید زیر چتر فدراسیون جهانی کار کند. وقتی قرار است آن را طرف دعوا قرار دهید، یک وضعیت تعارض گونه ای است که هم باید یک سری چهارچوب‌ها و خط قرمزها رعایت شود و هم برای خواسته‌ها و منافع خود باید بجنگید. کنار این دو میدان، یک میدان سوم هم وجود دارد و آن مقررات ۱۰:۳۵ است. گاهی اوقات رویه دادگاه داوری ورزش در سوییس، گاهی ممکن است با برخی انحرافات نسبت به رویکرد فدراسیون بین المللی دنبال کند.  باید عملا این سه حوزه را باهم تلفیق کنید. همه این‌ها برای یک طرف دعوا بود. فرض کنید یک طرف دیگر دعوا، یک فدراسیون کشور دیگر است. آن هم به پیچیدگی موضوع اضافه می‌کند. بنابراین، منظومه ای از نظام‌های حقوقی و قرائت‌ها و تفسیرهای حقوقی از قوانین، این جا در موضوع ورود می‌کند و فراموش نکنید همه آن افکار عمومی و احساسات و هیجانات، بار امانت سنگین تری را روی دوش آن وکیل در پرونده‌های ورزشی می‌گذارد.

در ورزش ما، معمولا پرونده‌هایی که به CAS می‌رود ۹۰ درصد شکست می‌خورد. این از چه نشات می‌گیرد؟

این یک بحث فنی می‌طلبد. از طرفی در مرحله ای که رابطه حقوقی بین باشگاه و فدراسیون با یک ورزشگاه شکل می‌گیرد، چهارچوب این رابطه حقوقی را قرارداد تعیین می‌کند. این که شما تا چه اندازه آن معیارها و ضوابط و استانداردها را در این قراردادها رعایت می‌کنید، قطعا نیازمند به یک درجه دانش تخصصی و تجربیاتی است که در فضای مدیریت ورزشی کسب کرده اید. متاسفم که بگویم در هر سطحی که نگاه کنید، از یک باشگاه لیگ دسته یک تا بالاتر، مدیران ورزشی ما به نقطه این نرسیده اند که فقط معادل ده درصد قیمتی که میانگین حق الزحمه بازیکنانشان را می‌دهند، یک کارشناس حقوقی را در مجموعه خود داشته باشند که بتوانند از خدمات حقوقی او استفاده کنند. پس در وهله اول ما یک چهارچوب قراردادی داریم که بعضا معیوب است. اجازه دهید همین جا داخل پرانتز بگویم که گاهی این چهارچوب قراردادی عامدانه معیوب است، چون قرار است افرادی در جایگاه مفسده انگیز و آن واسطه‌ها و دلال‌ها بهره ببرند و اصلا قرار است از روز اول آن قرارداد اجرا نشود. پس طبیعی است که این قرارداد باید معیوب باشد.

مثلا در قرارداد ویلموتس چنین اتفاقی افتاد؟

به عنوان یک حقوقدان اگر بخواهم به مصداق‌ها وارد شوم، باید مقداری با احتیاط حرف بزنم چون ابعاد گوناگونی دارد. اگر بخواهم با شما صادق باشم، پرونده او را به مرحله دوم بحثم بیشتر مرتبط می‌دانم. بعد از این که قرارداد بسته شد، مسئله مدیریت اجرای قرارداد بسیار مهم است. باید گام به گام با قرارداد حرکت کنید. ما در بحث قراردادهای ورزشی، یک تصور اشتباه داریم که فکر می‌کنیم وقتی قرارداد منعقد شد، کار بخش حقوقی تمام است. این درست نیست. قرارداد یک موجود زنده است. در تمام مراحلی که قرارداد معتبر است، مثلا اگر قرارداد فصل ورزشی را با یک بازیکن می‌بندید، در تمام این یک فصل ورزشی، باید گام به گام اخطارهای لازم و مکاتبات رسمی لازم و ابلاغ‌های لازم و نظارت بر روند تعهدات طرفین در اجرای قرارداد باید مستندسازی شود. اگر این کار درست رخ داد، در سر بزنگاهی که یک اختلاف در اجرای قرارداد اتفاق می‌افتد، دست شما پر است تا بتوانید با مستنداتی که دارید کار را جلو ببرید. وقتی که من قراردادی را منعقد می‌کنم و پیش خودم ارزیابی درستی ندارم که منابع پرداخت حق الزحمه این مربی را چگونه تامین کنم، تازه اگر منابعی وجود دارد، برآورد درستی از این ندارم که شیوه و نحوه پرداخت باید چگونه باشد، این که من می‌دانم در وضعیت تحریم هستم، پس باید یا به گونه ای ساز و گار را پیش بینی کنم که اساسا روش پرداخت درگیر محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های تحریمی نباشد و یا به شکلی غیر وجه نقد باشد یا روش‌های مختلف باشد.و لی وقتی تمام این جوانب را در نظر نگیرید، ناخوداگاه ریسک این که این قرارداد نتواند اجرا شود را بالا می‌برید. به همین دلیل فکر می‌کنم موضوع مدیریت اجرای قرارداد در کنار این که قراردادی سالم داشته باشیم و مطمئن باشیم دست‌هایی برای این که این قرارداد را به بی راهه و انحراف نکشاند نیست و اجرای این قرارداد به نحو مناسبی باشد و در نهایت، اگر این قرارداد به مرحله اختلاف خورد، افراد و تیم‌های حقوقی متخصصی دفاع کنند {مطرح است}. این دردناک است که می‌شنوم در برخی از دعاوی بین المللی ما که اعداد بسیار قابل توجهی هم هستند، فردی که قرار است دفاع کند، در گام اول به زبان خارجی آشنا نیست. می‌گوید قرارداد یا لایحه فرد را به دارالترجمه بدهید و ترجمه کند تا بخوانم و ببینم چطور باید دفاع کنم. من بحثم این موضوع چند خط لایحه و رای نیست. وقتی زبان نمی‌دانید، با تحولات حقوق ورزش هم آشنا نیستید. با رای‌هایی که هر روز در CAS بیرون می‌آید آشنا نیستید. با مقالاتی که به طور تخصصی در تفسیر قوانین فیفا یا قوانین سایر فدراسیون‌های ورزشی بیرون می‌آید آگاه نیستید. با تحولاتی که در قوانین فیفا انجام می‌گیرد و دائما روزآمد می‌شود آشنا نیستید . باید بپذیریم همان طور که یک پزشک برای این که یک معاینه ساده انجام دهد، باید یک گوشی روی گوشش بگذارد تا ضربان قلب شما را بشنود، حتما یک وکیل ورزشی هم باید یکی از ابزارش زبان خارجی باشد. مشخصا بیشتر زبان انگلیسی تا بتواند با تحولات این حوزه تخصصی هم آشنا شود.

از صحبت‌های شما می‌شود این نتیجه را گرفت که در پرونده ویلموتس دو خلا داشتیم. یکی این که هم خوب دفاع نکردیم و هم این که به نظر رسید طرف مقابل عامدانه مسیر را به سمتی می‌برد که غرامت بگیرد. یعنی کار نکند و پول بگیرد.

می توانم این طور به شما بگویم که گاهی اوقات نیت خوانی، کار ساده ای نیست. ولی چیزی که مسلم است که قراردادی که تنظیم شده بود دارای نقاط ضعف و حفره‌هایی بود که طرف مقابل توانست از این حفره‌ها به نفع خود سوء استفاده کند. واقعیت این است و باید این را باور داشته باشیم که در زمانی که یک پرونده به اختلاف می‌خورد، خود این تدبیر در این که شما چگونه می‌توانید طرف مقابل را در مسیر مذاکره و میانجی گری و مصالحه بکشانید، جلوی خسارت را هر جا بگیرید منفعت است. این که پرونده را کش دهم با امید این که پرونده را ببرم و یا جوری مدیریتش کنم که با حداقل خسارت از آن بیرون بیایم، این یک تشخیص مدیریتی است. کسی می‌تواند این را تشخیص دهد که خودش دارای دانش لازم از جهت ابعاد حقوقی مسئله قراردادی باشد و یا اگر نیست، به نظر کارشناس‌ها و مشاورینش گوش کند. من بسیاری از مدیران ورزش را می‌شناسم که متاسفانه گوش شنوا نسبت به کارشناسان و مدیران خود ندارند.

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

چون این پرونده خیلی مهم است، روی آن نظر می‌گذارم. به نظر می‌رسد که منهای آن حفره‌ها و عیوبی که داشت، ما این طور پیش بینی می‌کردیم که مجموعه فدراسیون فوتبال با هر دست فرمانی جلو بیاید این پرونده را می‌بازد. چون تخطی و تخلف کرده ایم و پول او را نداده بودیم و فرد بابت آن شکایت کرده بود. ولی پافشاری مسئولین فوتبال برای که آن را کش دهیم عجیب بود. این‌ها همه هزینه بردار است و در آخر غرامت بپردازیم. این برایم علامت سوال است که وقتی می‌دانیم بازنده پرونده ای هستیم و حق با ما نیست چرا  به سمت مصالحه نمی‌رویم؟

یکی از دلایلی که فکر می‌کنم آقایانی که در آن مقطع، مسئولیت مدیریت این پرونده را در دست داشته اند و امیدوار به رفتن به CAS شده اند، ناشی از این بود که این پرونده در مرحله اولیه در فیفا خیلی ضعیف دفاع شد. به عبارت دیگر از تمام آن ظرفیت‌های حقوقی که می‌شد در فیفا استفاده کرد، درست بهره گیری نشد. نتیجه این شد که این امید برای آقایان خیلی زنده شد که چون در مرحله فیفا این پرونده درست دفاع نشده است، اگر در CAS دفاع کنیم، شاید بتوانیم این پرونده را نجات دهیم. این یکی از دلایلی بود که اگر بخواهیم با رویکرد منصفانه به موضوع نگاه کنیم، شاید این موضوع بود. نکته دوم این بود که در فیفا عملا پرونده را تمام و کمال باخته بودیم. همه چیز از دست رفته بود. پس ناچار بودیم مانند فردی که دارد غرق می‌شود، به هر چه به دستتان می‌آید چنگ بزنید، با امید به این که نجات پیدا کنید. موضوع رفتن به CAS به خودی خود اقدام و تصمیم نادرستی نبود. ولی شاید در مرحله قبل از این که این پرونده به فیفا برود، یک دوره زمانی قابل توجهی فرصت بود و بعد از این که پرونده در فیفا هم مطرح شد و رای اول ایجاد شد، شاید در نگاه مذاکره و مدیریت اختلاف، خود ارتباط گرفتن و تعامل می‌توانست کمک کننده باشد. این را با احتیاط می‌گویم، چون نمی‌دانم نوع تعامل فدراسیون فوتبال با مربی خارجی چگونه بود. ولی فوتبال ما درس نگرفت. به این خاطر که سوال روشن من این جاست که اگر به ساختار فدراسیون فوتبال امروز نگاه کنید، آیا تغییر و تحولی را در نگرش مدیریت قراردادی و حقوقی فدراسیون می‌بینید؟ به هیچ وجه نمی‌خواهم منکر افرادی باشم که به عنوان کارشناس یا مشاور زحمت می‌کشند. هیچ منکر زحماتشان نیستم. اما ما نیازمند به تحول ساختاری هستیم. وقتی چنین تجربه ای را یک فدراسیون پشت سر می‌گذارد، شاید کمترین انتظاری که می‌رود این است که در ساختار هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال بگویید که الزاما یکی از اعضای کارشناس هیئت رئیسه باید متخصص حقوقی باشد. این اتفاق نمی‌افتد. وقتی فدراسیونی چنین تجربه ای را پشت سر می‌گذارد، انتظار می‌رود که یک حساسیت نسبت به نقش آفرینی کمیته تطبیق اساسنامه داشته باشد. ولی ماه‌ها این کمیته بدون مسئول بود و بعد از آن هم جای تامل دارد. این که ترکیب این کمیته و اعضای این کمیته چقدر نقش آفرینی دارند و چقدر می‌توانند در تصمیم گیری‌های فدراسیون موثر باشند. در نتیجه متاسفانه از پرونده ویلموتس درس نگرفته ایم. همچنان آن الگوهای سنتی مدیریتی – خدای ناکرده – می‌تواند به ما آسیب بزند و هزینه تحمیل کند. چون روش کار ما تغییر نکرده است. وقتی اعتقاد یک مدیریت به استفاده از افراد متخصص در حوزه‌های گوناگون نباشد، نتیجه این می‌شود که پرونده هایمان را با هاله ای از ابهام و ریسک جلو می‌بریم. ممکن است در ظاهر بگوییم سرمربی ما ایرانی است و این خطر کمتر است. ولی واقعیت این جا است که در حیلی از موارد در قراردادهایی که برای اعزام تیم و اردوها و مسابقات و قراردادهایی که برای مسئله اسپانسری تیم ملی یا بحث تبلیغات است و یا بازی دوستانه با کشور خارجی داشته باشید، همه این‌ها مسائل حقوقی و ظرفیت‌هایی است برای این که درآمدی برای فوتبال کشور کسب کنید. متاسفانه آن گونه که باید و شایسته است از ظرفیت تخصصی افراد برای این که یک تضمین بهتر در جهت امنیت حقوقی قراردادهای فدراسیون و یا حتی باشگاه‌ها داشته باشیم، نمی‌بینم.

پیشنهادی از باشگاه‌ها و فدراسیون‌ها داشته اید که عضو هیئت رئیسه یا وکیلشان شوید؟

فقط یک دوره کمتر از یک سال این افتخار را داشتم که به عنوان سرپرست معاونت حقوقی باشگاه پرسپولیس فعالیت می‌کردم که در آن مقطع زمانی شاید به دلیل تفاوت نگاه بین من و باشگاه این تصمیم گرفته شد.آن زمان اواخر دوره آقای رسول پناه بود که در پرونده‌های بین المللی باشگاه پرسپولیس وارد شدم .البته قبل از آن در دوره مدیریت آقای انصاری فرد مشورت به باشگاه می‌دادم و بعد در اواخر دوره آقای رسول پناه در پرونده‌های بین المللی باشگاه مسئولیت وکالت پذیرفتم. همزمان با حضور آقای سمیعی به عنوان مدیرعامل، معاون حقوقی باشگاه بودم. ولی به لحاظ تفاوت در برخی نگاه‌هایی که وجود داشت، حدود شش ماه بعد عذرخواهی کردم و استعفا دادم و از مجموعه باشگاه خارج شدم. بعد از آن هیچ گاه... چنین دغدغه ای را نداشتند و هیچ گاه هیچ پیشنهادی مطرح نشد. با این که می‌توانم به جرئت بگویم کمتر پرونده بین المللی ورزشی است که اگر مطرح شود، یا مستقیما وکالتش را بر عهده می‌گیرم و یا اگر ملاحظاتی وجود داشته باشد، حداقل مشورت می‌دهم. البته من بحث شخص خود را ندارم. معتقدم چرا باشگاه‌ها سمت وکلایی نمی‌روند که در این حوزه ورزشی تخصص دارند و کار مشخص تخصصی در این حوزه کرده اند؟

رسول باختر هم شرایط مشابه شما را دارد.

درمورد افراد نمی‌تواند اظهار نظر کنم. ولی گاهی اوقات برخی افراد هستند که به لحاظ این که نمایندگی و ایجنتی برخی از بازی کنان را انجام می‌دهند آن می‌تواند مسئله تعارض منافع ایجاد کند. از این بابت خیلی مهم است که اگر فردی در این حوزه کار می‌کند، ناخوداگاه برای او مسئولیت حقوقی باشگاه‌ها محدودیت‌هایی داشته باشد.

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

شما به سمت تخصص ورزش آمدید و فکر کنم  از چهره‌های مطرح ورزشی یکی شما و یکی رسول باختر باشید. چه شد که به سمت تخصصی ورزش آمدید؟

اولا پدر مرحومم اولین مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بعد از انقلاب بودند و همواره نسبت به ورزش، یک علقه و پیوند قلبی داشتم. ولی آن چه که مسلم است، من در حوزه آکادمیک خودم هم اگر به آثارم نگاه کنید که چیزی حدود ۳۰ کتاب در حوزه حقوق بین الملل نوشته ام، یکی از تاکیدهایی که در کارهایم دارم این است که به سراغ حوزه‌های جدید حقوقی می‌روم. در خیلی از حوزه ها، شاید اولین کتاب فارسی که وجود دارد، از کارهای من است. علاقه دارم شاخه‌های جدیدی که همراه با تحولات حقوق بین الملل شکل می‌گیرد را کار کنم. حوزه ورزش به نظرم یکی زا همان حوزه‌ها و دغدغه‌های من بود و حس می‌کردم شعبه جدیدی از حقوق بین الملل است که در کشورمان ناشناخته است. برای همین باعث شد سعی کنم در آن بیشتر مطالعه و ورود کنم. آن مهارت و تجربه ای که در حوزه دعاوی بین المللی در طول سال‌های گذشته داشتم، می‌شود گفت به من این جرئت را داد که بتوانم در حوزه پرونده‌ها به عنوان وکیل بین المللی وارد شوم. ولی ناگفته نماند شاید این بعدی است که کمتر شناخته شده است. این که بنا به یک سلسله روحیات شخصی، هیچ وقت در صنعت حرفه ای در ورزش‌ها فعالیت نکرده ام. ولی ورزش همیشه در زندگی ام بوده است. در مقطعی که جوان تر بودم، فوتبال و اسکی و تنیس، سه ورزشی بوده است که در آن فعال بوده ام. الان از اسکی خیلی فاصله گرفته ام و شاید در حقیقت مجموعه مشغله‌ها اجازه نمی‌دهد که بتوانم ورزش‌ها را جدی دنبال کنم. ولی همچنان در تنیس فعالیت می‌کنم. صاحب سبک نیستم. ولی سعی می‌کنم بیگانه از ورزش نباشم.

مهم ترین پرونده ای که در تمام این سال‌ها نام شما در آن خورده است، پرونده جودو بوده است. یک پرونده بسیار پیچیده و عجیب و حساس طولانی که حقوقی شد و یادم است چندین جلسه به لوزان رفتید و حضوری دفاع کردید. پرونده عجیبی بود و در نهایت به نتیجه رسید. ولی بابتش خیلی هزینه دادیم. در مورد این پرونده صحبت کنید و موشکافی کنید که چه رخ داد؟

البته چند پرونده دیگر هم در همین حوزه‌های مربوط به جودو با موفقیت داشته ام. ولی بنا به این که بیخودی تجربه شد که این موضوع خیلی پخش نشود، اصولا خیلی رسانه ای نشد. اما اگر به مسئله جودو برگردیم، واقعیت این جا است که پرونده جودو، بعد سیاسی بسیار سنگینی پیدا کرد و این به شهادت من یا فضای داخلی نیست. اگر ملاحظه بفرمایید، در زمانی که رای اول را گرفتیم و توانستیم رای تعلیق نامحدود فدراسیون جودو را در CAS بشکنیم، در خبرگزاری‌های مطرح جهان مانند یورو ۲۴ یا واشینگتن پست، علنی گفتند که ایران، اسراییل را شکست داد. این برد سیاسی پرونده، محدود به فضای داخلی کشور نبود. آن چه که من به طور مشخص می‌خواهم بگویم، این است که یادم است در همان مقطع در صفحه اینستاگرامی خودم هم آماج حملات و هم کمتر حمایت بودم. ولی پاسخم این بود که یک ورزشکار از تمامی ظرفیت‌های این کشور و این آب و خاک و تمام حمایت‌هایی که از مردم و هوادارانش دریافت کرده است، مدارجی را طی کرده است تا یک قهرمان ملی شود. اگر به هر دلیلی فکر می‌کند که ادامه راه موفقیت ورزشی او مسدود است، برای من قابل توجیه نیست که به گونه ای عمل کند که به بقیه ورزشکاران کشور آسیب بزند و راه پیشرفت آن‌ها را مسدود کند. این آن جایی بود که برای خودم یک وظیفه و تکلیف دو چندان قائل بودم تا بخواهم در این چهارچوب و پرونده در حد بضاعت خودم انجام وظیفه کنم. نمی‌توانم منکر این شوم که حمایت بسیار مطلوبی در آن مقطع زمانی، از سمت رئیس فدراسیون جودو وجود داشت. به شدت این را باید اعتراف کنم که ایشان در مورد این پرونده همراه با من بود و از طرف دیگر حمایت‌های وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک وجود دشت و در همه حال همراه بودند. البته ناگفته نماند که این روند پرونده به شدت برایشان مهم بود و از من مدام گزارش می‌گرفتند. جلسات مکرر و متعدد در مورد روند این پرونده داشتیم و این خود نشان دهنده این بود که آثار این پرونده بر ورزش کشور قابل توجه بود. بدون تردید تنها فرد در این پرونده نبودم و اگر موفقیتی به دست آمد، حاصل دسترنج من به تنهایی نبود. خیلی از افراد بودند که در این پرونده کمک کردند. متاسفم این را بگویم که درست است که به محرومیت چهار ساله منتهی شد. ولی اگر با این مقایسه کنید که ابتدا تعلیقی نامحدود بود و از این وضعیت بلاتکلیفی و تعلیق نامحدود را به تعلیق چهارساله تبدیل کردیم و ثانیا اثر روانی شکستن رای و بازگشت پرونده به فدراسیون جهانی، مقداری فضای روانی را به نفع ما برد و سوما شرایطی که فدراسیون جهانی قبل از شکسته شدن رای اول برای فدراسیون جودو گذاشته بود، تقریبا شرایطی بود که حضور جودو در مجامع بین المللی را غیر ممکن می‌کرد. آن شرط هم به طور کامل باطل شد. پس با این ملاحظه اگر این گونه به موضوع نگاه کنیم، این یک موفقیت بود. ولی بدون تردید آن خروجی نهایی با مجموعه شرایط این گونه بود که جودوی ما چهار سال از صحنه رقابت‌های بین المللی باز ماند.

این یکی از پرونده‌هایی که بود ۶۰۰ صفحه نوشتید؟ ایراد اصلی این بود که شاید یک سری آدم‌ها نمی‌خواستند یک سری اتفاقات بیافتد. یک سری آدم‌ها شاید بی تاثیر بودند. فکر می‌کنم آن جا از خودی‌ها هم خوردیم.

سعی می‌کنم در مواضعی که می‌گیرم، جانب انصاف و اخلاق را فراموش نکنم. از جهت مقررات، امکان این که در رای دوم پرونده جودو، داور نظر مخالف خود را ضمیمه رای کند وجود ندارد. در خیلی از داوری‌های بین المللی این امکان وجود دارد که اگر هیئت داوری سه نفره است، یکی از داورها اگر مخالف این رای است، می‌تواند نظریه مخالف یا مستقلی را ضمیمه امضای خود کند و به نوعی موضع خود را مشخص کند. این در مقررات CAS وجود ندارد. در نتیجه دو گزینه باقی می‌ماند. یک گزینه این که داور امضا کند و به نوعی متن رای را تایید کند و یک گزینه این که داور کلا امضا نکند.

اگر امضا نمی‌کرد، چه رخ می‌داد؟

اگر امضا نمی‌کرد، رای همچنان معتبر بود، چون دو داور امضا کرده بودند. ولی اگر از نگاه حرفه ای ببینیم، وقتی یک نفر رای را امضا نکند، می‌تواند ادامه همکاری‌های او با CAS محل خدشه باشد. نام منافع شخصی را با احتیاط به کار می‌برم. معتقد به این هستم که چهارچوب روابط حرفه ای آن فرد با دادگاه‌های CAS می‌تواند محل خدشه باشد.

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

در آن پرونده که مشخص بود علیه کشور و ایران است، آیا می‌توانست قبول کند یا نه، اگر پرونده ای که در CAS به شما می‌دهند، حتما باید قبول کنید؟ آیا شیطنت آن سمت بود که داور ایرانی گذاشتند؟

اصلا – این انتخابی بود که از طرف فدراسیون رخ داد و ما اختیار داشتیم از بین لیست حدودا دویست و خرده ای نفره داوران CAS، چه داور ایرانی و چه داور غیر ایرانی را معرفی کنیم. نهایتا با مجموعه محاسبات، معرفی شد و داور اختیار کامل داشت که پرونده را نپذیرد.

در این پرونده، ما مدام بر این طبل کوبیده می‌شد که مقاومتی در داخل CAS و حتی فدراسیون جهانی علیه ما وجود دارد. وقتی شما وارد یک دعاوی می‌شوید، از نگاه حقوقی، می‌شود به سمت تعامل و مذاکره رفت. ولی مدام این تایتل عنوان می‌شد که آن‌ها به نوعی در جبهه مقابل هستند و نوعی مقاومت مبنی بر این وجود دارد که نپذیرند و به بدترین شکل ممکن تنبیه شویم. این وجود داشت؟

از چند بعد باید نگاه کنیم. یک بعد این است که پرونده به هر حال یک پرونده ورزشی صرف نبود. دارای یک سری جنبه‌های سیاسی بود و خواه ناخواه این ابعاد سیاسی باعث می‌شد که CAS خیلی احتیاط می‌کرد تا خود را درگیر این جدال سیاسی نکند و در ظاهر خیلی ورزشی تصمیم گیری کند. ولی ناخوداگاه آن فشار سر جای خود بود. نکته دوم این بود که به عنوان یک بحث کلی، سیاست عمومی دادگاه داوری ورزش، CAS، این است که یک حمایت نسبی از عملکرد کمیته بین المللی المپیک و فدراسیون‌های بین المللی داشته باشد. به هر حال به نوعی این فدراسیون‌های بین المللی به عنوان متولیان یک ورزش خاص در سطح دنیا هستند. ضمن اینکه فدراسیون‌های بین المللی از مشاوران حقوقی بهره می‌برند که بدون تردید، زمانی که تصمیماتی گرفته می‌شود، آن‌ها جوانب قضیه را باتوجه به رویه CAS  و قوانینی که وجود دارد بررسی می‌کنند و تصمیمی نمی‌گیرد که هزینه ای را به فدراسیون بین المللی تحمیل کند. بنابراین، باید به عنوان کسی که نه به عنوان کاغد این حرف را بزنم، بلکه در بین سطرهای نوشته شده باید این واقعیت را بپذیریم که وقتی پرونده ای به CAS می‌رود، شانس این که تصمیم فدراسیون بین المللی نقض شود کم است. به عبارتی دیگر، در گام اول و نخستین، کفه ترازو به نفع فدراسیون بین المللی سنگین تر است. بنابراین کسی که می‌خواهد رای فدراسیون جهانی را در هر فدراسیونی بشکند، باید تقلای بیشتری کند. باید با ادله و دفاعیه‌هایی که دارد، این سنگینی کفه را به سمت خود برگرداند. با جمیع این ملاحظات، ماهیت خاص پرونده، ابعاد سیاسی آن و این که یک فدراسیون بین المللی طرف ما بود و نه یک باشگاه یا فدراسیون کشور دیگر و با لحاظ این که در خود پرونده هم مستندات و شهود و مدارکی وجود داشت که پرونده را پیچیده تر می‌کرد، این واقعیتی است که درمورد آن پرونده، بیش از یک پرونده معمول ورزشی، در تنگناهای مختلفی قرار داشتیم.

انتخاب داورها را اشاره کردید که ما باید تعیین می‌کردیم.

هر یک از طرفین، یک داور معرفی می‌کند و نهایتا خود CAS داور سوم را به عنوان سرداور انتخاب می‌کند. شاید جالب باشد که بدانید در رای دوم CAS، سه بار داور طرف مقابل را عوض کردیم. یعنی داورهای متعدد معرفی کردند و ما اعتراض کردیم و رد صلاحیت شد و نفر بعد آمد. این فرآیند وجود دارد که اگر فردی به هر دلیلی نسبت به بی طرفی {آن خدشه وارد باشد} و منافع خاصی ممکن است در پرونده داشته باشد، قابل تغییر است. این یکی از موفقیت‌هایی بود که ممکن است در نتیجه نهایی دیده شود. ولی از نظر روانی، هزینه زیادی است. بحث را کلان تر نگاه کنیم. با صدای بلند می‌گویم. ببینیم افرادی که امروز از طرف ایران در لیست قضات CAS هستند چه کسانی با چه پیشینه و خدماتی و ظرفیت‌ها و صلاحیت‌هایی هستند و چگونه آن‌ها در این لیست قرار گرفته اند؟ این یکی از آسیب شناسی‌هایی است که در مدیریت حقوقی ورزش خود می‌توانیم پیدا کنیم. آیا یک فرآیند سالم و ضابطه مند در معرفی افراد به عنوان قضات CAS داریم؟ اگر نداریم، چرا بعد از این همه سال اصلاح نمی‌کنیم؟ نتیجه این می‌شود که سر بزنگاه‌ها در پرونده‌های حساس نمی‌توانیم از ظرفیت هایمان نهایت استفاده را ببریم. ریشه اصلی سوال شما این گونه است که متاسفانه افرادی به عنوان قضات در CAS هستند و برخی هایشان اصلا از بدنه ورزش، بیگانه هستند. حتی اسمشان را یک بار نشنیده اید. برخی هایشان اصلا ایران نیستند. پایشان را در ایران نمی‌گذارند. طبیعی است که اگر موقعیتش باشد، منافع ایران را ترجیح نمی‌دهند. برخی هایشان افراد ارزشمندی هستند. منکر نمی‌شوم. ولی واقعیت این جا است که ما نیازمند به یک بازنگری اساسی در ظرفیت قضات ایرانی CAS  هستیم .

چند قاضی ایرانی داریم؟

در حال حاضر ۵ نفر. اگر بخواهم خیلی دقیق بگویم، یک نفر را واقعا نمی‌شناسید و در مقطعی حدود ۱۰ سال پیش، به اعتبار رابطه ای وارد شده است. دو نفر دیگر هستند که در ایران زندگی نمی‌کنند و اقامتی ندارند. یک نفر هم در ایران زندگی نمی‌کند و می‌رود و می‌آید. یک نفر دیگر هم در کشور حاضر است که در پرونده جودو هم نقش داشتند.

آیا پرونده ای بوده است که حسرتش را بخورید و بگویید که اگر من بودم، این پرونده به نفع ایران می‌شد؟

به عنوان یک نگاه حرفه ای به خود اجازه نمی‌دهم انقدر قطعی بگویم. تا زمانی که دسترسی به کل اطلاعات و مدارک پرونده نداشته باشم نمی‌توانم این قضاوت را داشته باشم. ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم، در پرونده ای که وکیل بودم و حسرت خوردم، پرونده آقای آل کثیر بود. در زمانی که مسئولیت در باشگاه پرسپولیس داشتم، نمی‌دانم اسمش را مظلومیت خودم بگذارم یا به هر دلیل دیگری، بیش از ۷-۸ پرونده خارجی پرسپولیس را در آن مقطع بردم. ولی این‌ها آن گونه که باید، هرگز در رسانه‌ها منعکس نشد. دلیلش هم این بود که دفاع هایش را من کردم و زمانی که از پرسپولیس جدا شدم رای هایش آمد. چون من دیگر نبودم، کسی هم نبود که از کار من دفاع کند و به هر دلیلی نخواستند. ولی در تاریخ پرسپولیس و باشگاه‌های فوتبال ما، این تعداد پرونده‌های خارجی که موفقیت داشتیم بی سابقه بوده است. البته در کنارش، در پرونده‌های داخلی هم موفقیت‌هایی بود. ولی پرونده‌های خارجی بیشتر نمود پیدا می‌کند. درمورد پرونده آقای آل کثیر، این حسرت را با خودم دارم که شاید اگر در مقطعی که من هنوز مسئولیت رسمی در باشگاه نداشتم، نوع رفتار باشگاه و نوع رفتار بازیکن مدیریت می‌شد، نتیجه پرونده غیر از این بود. به عبارت دیگر، اتفاقاتی که بعد از آن حرکت شادی بعد از گل افتاد، غیر از آن چه در مستطیل سبز بود. بعضا موضع گیری‌ها و مصاحبه‌ها و کارهایی که در تلویزیون مصاحبه شد و بعد بحث‌هایی که در اینستاگرام افراد موضع گیری کردند، ‌همه مورد توجه AFC  قرار گرفت و آن جا بود که به نظرم این پرونده را می‌توانستیم به شکل دیگری جمع کنیم و نشد. اما درمورد این که آیا پرونده ای بود که حسرتش را بخورم، شاید بیانش سخت باشد. چون این پرونده‌ها ذینفع دارند. ولی می‌خواهم اینطور بگویم که باتوجه به آن چه که درمورد دفاع از برخی پرونده‌ها شنیده ام، اگر می‌توانستم در کنار دیگر عزیزان سهمی داشته باشم، شاید می‌توانستیم هزینه‌های کمتری را به باشگاه‌های ایرانی تحمیل کنیم. اجازه دهید اسم نبرم. چون معتقدم اسم بردن الان غیر از این که چه برای عزیزانی که در پرونده زحمت کشیده اند و چه برای باشگاه و فدراسیونی که درگیر بوده است، شائبه و حاشیه ایجاد کند. معتقدم من هم بی خطا نیستم و حتما نقص در کار خودم دارم. اما فکر می‌کنم گاهی اوقات از ظاهر امر بر می‌آید که یک سری مسائل اولیه را در دفاع از پرونده انجام نمی‌دهید. به عنوان مثال وقتی می‌شنویم در پرونده ای که عدد قابل توجهی وجود دارد، تا ۴۸ ساعت قبل، لایحه طرف مقابل را ندیده اند. بعد یادشان می‌افتد که این لایحه کجاست؟ پیدایش کنیم و بعد که پیدایش می‌کنند می‌بینند به زبان انگلیسی است. آن را به دارالترجمه بدهیم و ساعت ۸-۹ صبح روزی که جلسه دادگاه است، تازه متن ترجمه شده دست شما را می‌گیرد، نمی‌شود انتظار داشت که این پرونده به خوبی جلو برود. موارد مشابه این هست که می‌شنوم در پرونده‌های خارجی ما، افرادی به عنوان وکیل و مشاور حقوقی می‌آیند که می‌گویند یک صفحه مطلب می‌نویسند و می‌گویند این را به دارالترجمه بدهید و به عنوان لایحه بفرستید. این روشن است. چه انتظاری می‌توانیم داشته باشیم؟ نتیجه قابل پیش بینی است. هرگز این صحبت‌های من به این معنی نیست که بخواهم تخصص و توانمندی‌ها و زحمات دیگران را نادیده بگیرم. ولی این‌ها افسوس‌هایی است که معتقدم باید بپذیریم در مدیریت حقوقی دعاوی ورزشی خود، یک سری ضعف‌های ساختاری داریم. در مطرح ترین باشگاه‌های ورزشی ما که شاید در فوتبال نمود داشته باشد و منحصر به فوتبال نیست نگاه کنید. امروز گردش پول در خیلی از قراردادهای والیبال و هندبال و بسکتبال، قابل توجه است. چه کسانی این قرارداد را می‌نویسند؟ چه کسانی بر روند اجرای قرارداد نظارت دارند و اگر اختلافی پیش بیاید، چطور دعوا مدیریت می‌شود؟ این مشکل را به طور اساسی داریم. دلیلش هم به نظرم ناشی از این است که هنوز جامعه ورزشی ما به این باور نرسیده است که همان اندازه که سلامت بازیکنان شما در گرو این است که کادر پزشکی در باشگاه داشته باشید مهم است، همان اندازه بهداشت حقوقی باشگاه نیازمند یک تیم حقوقی است. هنوز به این نرسیده ایم. این موضوع هم فقط برای قراردادهای ورزشی نیست. یک مدیر باشگاه یا فدراسیون، گاهی نامه‌هایی امضا می‌کند که آثار حقوقی دارد. یک نمونه قرارداد استقلال است.

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

باید پولش را بدهند؟

در حدی که من اطلاعات در اختیار دارم، پاسخ این است که چون امضای طرف باشگاه استقلال پای آن قرارداد نیست و خود مکاتبه ایمیلی مبنای قرارداد نبوده است، این پیش نویس قرارداد ضمیمه آن مکاتبه بوده است، در نتیجه صرف امضای یک طرفه نمی‌تواند ملاکی برای جبران خسارت باشد.

یک پرونده پیچیده هم داشتیم که ابعاد ملی و فرا ملی پیدا کرد. آن هم بحث میزبانی ما بود. ما دچار یک تنش عمیق سیاسی با عربستان شدیم و آن‌ها استناد به این کردند و خیلی راحت از ما میزبانی را گرفتند. اساسا باتوجه به شرایطی که داشتیم، آیا این امکان پذیر بود؟‌چرا نتوانستیم دفاعی ارائه دهیم که میزبانی باشگاه‌ها و تیم ملی را از دست ما ببرند؟

خیلی روشن معتقد به این هستم که سیاست کلی فدراسیون بر این بود که با این موضوع به عنوان یک پرونده حقوقی برخورد نکند ، بلکه آن را صرفا در چهارچوب مناسبات اداری جلو ببرد. یعنی ببیند با رایزنی می‌تواند موضوع را حل کند یا نه. این همان چیزی است که به نظر می‌رسد آقایان هر بار انتظار داشته اند که این رایزنی‌ها به جواب برسد و نتیجه نگرفته ایم. الان فکر می‌کنم می‌توانم به سوال قبلی شما این پاسخ را بدهم که اگر من حسرت بخورم که کدام پرونده چرا پیگیری نشد، موضوع تحریم ورزش ما بود. این که این ثروت قابل توجه از عواید باشگاه‌ها یا فدراسیون می‌ماند و ما حق دسترسی به آن نداریم و در بهترین حالت اگر حکم دادگاه علیه ما صادر شود، از محل آن پول پرداخت شود، این جفای بزرگ به ورزش ما است. همواره به چند دوره از مسئولان فدراسیون و باشگاه‌ها گفته ام که این پرونده قابلیت این که در قامت یک پرونده حقوقی در CAS مطرح شود را دارد و خیلی روشن هم گفته ام که حتی اگر با فرض احتمالات ضعیفی که قائل هستم، اگر این پرونده ببازد، وضع ما از این بدتر نخواهد بود. این پول‌ها بلوکه است و در اختیار ما نیست. در نهایت هم فقط برای آرایی که صادر می‌شود، بابت مبالغ آن آرا می‌رود. ولی باورم این است که فریاد حق طلبی و عدالتخواهی ورزش ما در این جا می‌توانست بلند شود. چون هیچ نوع قابل توجیه نیست که مسائل سیاسی و مسائلی که مبتنی بر تصمیمات یک جانبه کشور است را به ورزشی تحمیل کنید که ماهیتش دولتی نیست. می‌گویید فدراسیون‌های ما به ویژه فدراسیون فوتبال ما، ورزش حرفه ای است. آماتوری نیست که بگوییم زیر نظر وزارت ورزش ما است. واقعا توجیهی وجود ندارد که این را در این سال‌ها به گروگان بگیرید. ولی من به هر دلیلی که همسو با آن نیستیم، تا به حال یک اراده محکم و پولادین پیدا نشده است از این که از ورزش ما در بحث تحریم‌ها دفاع کند.

این تحریم ابعاد گسترده ای دارد. یعنی باشگاه‌های ما و فدراسیون‌های فوتبال بابت آن متضرر می‌شوند. درکی از این ندارم که چطور یک مجموعه می‌بیند که متضرر شده است و هیچ وقت کوششی نمی‌کند که این مشکل یا پرونده را حل کند.

این به چند دلیل بر می‌گردد. دلیل اول این است که مدیران ورزشی ما مدیرانی هستند که جای پایشان سفت نیست. برای مدت کوتاهی می‌آیند. پس اساسا در مخیله آن‌ها این نیست که در یک استراتژی و سیاست گذاری بلند مدت و کلان باشند. دوما خیلی از مدیران ما فاقد ظرفیت‌های تخصصی لازم هستند و بنا بر سلسله مناسباتی سر کار می‌آیند. به همین دلیل، اساسا طوطی وار، تفکرات قبلی را تکرار می‌کنند که ممکن است اشتباه باشد. از جمله این تفکر که مبادا AFC  یا فیفا از دست ما ناراحت شوند اگر علیهشان طرح دعوا کنیم. پس بهتر است که مناسبات دوستانه خود را حفظ کنیم. ولی سوال این جا است که به طور مشخص از کسانی می‌کنم که در فدراسیون‌های بین المللی ورزشی ما مسئولیت دارند. آیا تا به حال شده است که به خواص، گزارشی دهند و بگویند بابت حضورم در طول این سال‌ها در فلان فدراسیون بین المللی چه آورده ای برای ورزش کشور داشته ام؟ به نظر می‌رسد بسیاری از اوقات نگرانی از این که مبادا موقعیت من در آن فدراسیون بین المللی تضعیف شود و به خطر بیافتد، از این که یک سری اقدامات قانونی انجام دهیم، پرهیز می‌کنیم.

در مسئله ای مانند پرسپولیس با بیرانوند، اضافه شدن الحاقیه به قرارداد چه اتفاقی است که بازیکن می‌تواند به راحتی فسخ کند و با وجود این که قرارداد داشته است با تیم دیگری قرارداد ببند؟

علیرغم این که تصریح می‌کنم از جزییات قرارداد مطلع نیستم و علیرغم این که ابهامات و سوالاتی نسبت به آرای ارکان قضایی فدراسیون فوتبال در این پرونده دارم، اما چیزی که فکر می‌کنم لازم است به آن تاکید کنم این است که یکی از ساختارهای معیوبی که در باشگاه‌های ما وجود دارد این است که در سطح حتی معاون حقوقی باشگاه، بیشترین نقشی که دارد این است که فقط پیش نویس قرارداد به دست مدیر باشگاه بدهد. آن مدیر ممکن است بند کم کند یا زیاد کند. نکته بعدی این است که قاعده بر این است که وقتی کسی یا ساختاری به نام معاونت حقوقی دارید، قرارداد باید به تایید معاونت حقوقی برسد و این رخ نمی‌دهد. از آن بدتر، در بسیاری از باشگاه‌های ما این اتفاق وجود دارد. حداقل در همه باشگاه‌هایی که من خبر دارم این موضوع وجود ارد که هیئت مدیره هیچ نظارتی بر قراردادها ندارد. بلکه با مصوبه ای ساده، کل اختیار را به مدیرعامل باشگاه می‌دهند که قرارداد ببندد. در نتیجه همه لایه‌های نظارتی که می‌تواند جلوی آسیب‌های یک قرارداد را بگیرد، ناخوداگاه کنار گذاشته می‌شود. نتیجه همین است که از آن الحاقیه‌های بی جا و قراردادهای ناقص و پرونده‌ها و اختلافات در می‌آید. در کنار این ها، مشکل بزرگی که بلای جان ورزش ما مشخصا فوتبال کشور ما است، این است که مدیرعامل ما به ویژه در باشگاه‌های خاص، نگاهشان این است که من چه کاری کنم که هوادار الان خوشحال باشد. فکر نمی‌کنند که اگر من در قالب این قرارداد تعهد مالی می‌دهم و آن منابع و درآمد و عواید لازم را باشگاه ندارد، بعدا چه مسئولیت‌ها و تبعاتی را برای باشگاه ایجاد خواهد کرد. بنابراین امروز من مدیر، قراردادهای چند صد هزار یا چند میلیون دلاری می‌بندم و هوادار هم در نهایت خلوص نیت و احساس خوبی که دارد، کف و دست و هورا به خاطر این قرارداد برای من می‌زند. اما کسی نیست بگوید که اگر عواید و درآمدها و منابع مالی لازم در این باشگاه وجود ندارد که بتوانید تعهدات خود را ایفا کنید چه خواهد شد. دلیل الحاقیه‌های خیلی از قراردادهای ما ریشه در این دارد. من بازیکن، طلبکار باشگاه می‌شوم و در واقع سوار باشگاه می‌شوم. باشگاه هم برای این که من بازیکن شکایت نکنم و خسارت نگیرم، الحاقیه ای می‌دهد و در آن یک سری اختیارات به بازیکن می‌دهد و من بازیکن در این الحاقیه کاری انجام می‌دهم که آثارش را بعدا باشگاه و هوادار متحمل می‌شود.

سوالی که خیلی از هواداران پرسپولیس می‌پرسند این است که چرا پرسپولیس به CAS در مسئله بیرانوند شکایت نمی‌کند؟

مدتش گذشت. ظرف ۲۱ روز از رای قطعی که از مرجع نهایی فدراسیون صادر می‌شود فرصت اعتراض دارید. اگر هنوز در استیناف رای نهایی صادر نشده است – چون شنیده‌هایی وجود دارد که صادر شده است ولی منتشر نیست و من نمی‌دانم – اگر ابلاغ رسمی نشده است، هر زمان که رای بیرون آمد، ظرف ۲۱ روز می‌توانید به CAS شکایت کنید. اگر شکایت نکنید، کار تمام می‌شود.

این همه اطاله دادرسی؟

هیچ منطقی ندارد. موکدا این را اعلام می‌کنم که اولا باید یک آیین دادرسی مدون در فدراسیون‌های ورزشی ما وجود داشته باشد که ارکان قضایی تابع آن مقررات دادرسی، اولا یک سری ضوابط دادرسی را رعایت کنند و ثانیا مواعد مربوط به دفاعیات طرفین و صدور آرا روشن باشد. ثانیا اگر قرارداد رایی صادر شود اما دل بخواهی و سلیقه ای هر وقت آقایان دلشان خواست این رای را ابلاغ کنند، این مصداق بارز یک سوء استفاده از موقعیت و تضاد منافع است. هر دوی این‌ها هم در مقررات اخلاق فدراسیون‌های ورزشی و هم در اسناد بالادستی فدراسیون‌های بین المللی ورزشی، مشمول مجازات است و به عنوان تخلفات بسیار سخت گیرانه قلمداد می‌شود.

در پرونده جودو گفتند ایران، اسراییل را شکست داد/پرسپولیس می‌تواند از بیرانوند به CAS شکایت کند

درمورد پرونده دوومیدانی، اتفاق بدی افتاد که به نحوی سر همه ما پایین است. حالا بچه‌های ما آن جا هستند. ما چون از قوانین بین المللی و کشورها آگاهی نداریم، هر کشوری قطعا قوانین خاص خود را دارد. این گمانه زنی‌هایی که می‌کنند و می‌گویند ممکن است بین سه تا هفت سال حبس داشته باشند و حتی حبس ابد را مطرح می‌کنند، تا چه حد صحت دارد؟

اولا هیچ کسی در این جا در صدد این نیست که مهر تایید بر رفتاری بزند که حداقل در حال حاضر نسبت داده می‌شود و اتهام است. اما یادمان نرود که این‌ها جوانان این کشور هستند. این که رسانه‌های ما تحت تاثیر یک فضای هیجانی، تکرار کننده صحبت‌های وکیل کره ای بودند که در حقیقت طرف مقابل ورزشکاران ما بود و وکیل آن خانم بود، این برایم یک اقدام غیر حرفه ای بود. معتقدم که نباید آنقدر ساده تبدیل به تریبون وکیل طرف مقابل می‌شدیم. سوما جزییاتی وجود دارد که من به طور غیر رسمی از آن مطلع هستم که هرگز آن گونه که گفته می‌شود، این اتهامات به ورزشکاران ما نسبت داده نمی‌شود. چهارم، بر اساس قوانین کشور کره، باتوجه به سه لایه تعریف از عمل تجاوز جنسی، عمل شبه تجاوز جنسی و عمل در حکم تجاوز جنسی، با فرض این که اتهامات اثبات شود، بین ۲ سال تا ۳۰ سال {حبس} می‌تواند وجود داشته باشد. بستگی دارد که چه اتفاقی دقیقا رخ داده باشد و آن اتفاقی که افتاده است، در قانون کره جنوبی معلوم می‌کند که عمل در کدام طبقه بندی قرار می‌گیرد. آن چه که من اطلاع دارم این است که حتما مصداق حبس ابد یا بلند مدت سی سال موضوعیت پیدا نمی‌کند. اما دو سه نکته را لازم می‌دانم که تاکید کنم. اولا در سال ۱۳۹۶ یک موافقت نامه بین المللی دو جانبه بین ایران و کره جنوبی است که در صورتی که یک تبعه کره ای در ایران مرتکب جرمی شود، قبل از این که محاکمه اش کنید، مسترد به کره شود و آن جا محاکمه شود و اگر محکوم شد، مجازات شود و یا بعد از این که محاکمه شد، در ایران برای سپری کردن دوران مجازاتش به کره مسترد شود. عین این مورد درباره اتباع ایرانی هم هست. اگر یک تبعه ایرانی در کره مرتکب جرم شد همین فضا وجود دارد. اولا باید از ظرفیت‌های این موضوع استفاده کرد و ثانیا چون ایران و کره هر دو عضو کنوانسیون ۱۹۶۳ میلادی هستند که مربوط به روابط کنسولی است، اگر یک تبعه ایرانی در کره بازداشت شود، یک سری حمایت‌های حقوقی کنسولی از جمله امکان ملاقات اعضای کنسولی و سفارت ایران با آن فرد یا امکان ملاقات خانواده او با این فرد و ارائه یک سری ملزومات رفاهی در صورت نیاز او و این که تاکیدهای رسمی شود تا بدرفتاری با زندانی نشود و اگر لازم باشد برایش وکیل گرفته شود یا مترجم گرفته شود، باید در اختیارش قرار داده شود. یکی از پیشنهاداتم این بود که در فضایی که در کشور کره رخ داده است، خیلی سخت است.

از شما کمک خواسته اند؟

فعلا خیر – من مشورت‌های غیر رسمی داده ام ولی فعلا خیر. ولی این خیلی سخت است که باور کنیم یک وکیل کره ای برای دفاع از ورزشکاران ما مایه بگذارد. یکی از نکاتی که داشتم این بود که در راستان حمایت‌های کنسولی، درخواست کنیم که اولا دادگاه به زبان انگلیسی برگزار شود و ثانیا در کنار وکیل کره ای، یک یا چند وکیل و مشاور حقوقی ایرانی هم باشد که از نگاه او هم نظارت بر عملکرد وکیل کره ای باشد و هم به نوعی پشتیبانی او از جهت مباحث حقوقی، مقداری تیم حقوقی را تقویت کند. باز هم می‌گویم، نه به این عنوان که بخواهیم آن اتهام را تایید کنیم. به این عنوان که آن‌ها فرزندان ایران هستند. فرزندان ایران در هیچ جای دنیا نباید بی پناه باشند. باید از آن‌ها دفاع حقوقی لازم شود. اگر بنا بر حق و عدالت متخلف شناخته شدند، مطابق قانون پاسخ آن را دریافت می‌کنند. ولی بی دفاع نمانند.

اگر از شما بخواهند، به کره تشریف می‌برید تا دفاع کنید؟

مطمئن هستم افراد زیادی هستند که صلاحیت دارند تا در این زمینه کمک کنند. ولی مطمئن باشید من به عنوان وظیفه حرفه ای خودم و سوگندی که به عنوان یک وکیل دادگستری خورده ام، هر جا بضاعت حرفه ای و علمی من بتواند در جهت این کمک کند که یا اگر فردی مظلوم واقع شده است، حق به حق دار برسد و یا اگر مرتکب جرمی شده است، مطابق قانون و نه فراتر از آن با او برخورد شود، حتما از این دست نمی‌کشم و در حد بضاعت خودم دریغ نخواهم کرد.

سخن پایانی؟

هم باید تشکر کنم از فرصتی که در اختیارم قرار دادید و هم این که نمی‌دانم چقدر به حوزه بحث‌های شما مرتبط است، ولی با کمک تعداد اندک و انگشت شماری از همکاران دانشگاهی، دو سال پیش رشته حقوق ورزش را در وزارت علوم تصویب کردیم. الان منتظر هستیم که کدام از دانشگاه‌های کشور اعلام آمادگی می‌کنند تا از مهر ۱۴۰۵ جذب رسمی دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد داشته باشیم. فکر می‌کنم این خبری است برای این که امید را برای ما ایجاد کند تا وزارت خانه ما و کمیته ملی المپیک و فدراسیون‌های ورزشی و باشگاه‌های ما از ظرفیت‌های فارغ التحصیل‌های این رشته استفاده کنند و شاهد این باشیم که در حوزه دعاوی ورزشی، با حداقل هزینه همان طور که حرفه ای شدن ورزش را دنبال می‌کنیم، در مدیریت دعاوی ورزشی هم یک رویکرد حرفه ای تری را اتخاذ کنیم.

۲۵۸ ۲۵۱

منبع: khabaronline-2092577

نام:*
ایمیل: